حالا آنقدر نشریه و سایت و برنامه رادیویی و تلویزیونی داریم که میتوان گفت رسانهها به سینمایی با این میزان خروجی و بازدهی اقتصادی بیش از حد لازم توجه نشان میدهند. نکته جالب توجه هم میزان علاقه رسانهها برای انعکاس حاشیههای سینماست. در واقع آنقدر در حاشیه غرق شدهایم که متن تقریبا به فراموشی سپرده شده است؛ مثل موجی که این روزها در حمایت از یک فیلم اکران شده به راه افتاده و مثل خود این فیلم کاملا احساساتی است. همانطور که مجری برنامه سینمایی هفت وقتی حامد بهداد را به برنامهاش میآورد بخش قابل توجهی از مصاحبه را به نکات حاشیهای اختصاص میدهد و دست آخر هم چند سؤال کلی و کلیشهای میپرسد تا مثلا بحث را خیلی هم زرد نکرده باشد.
این جنجالآفرینیها برای جذب مخاطب بیشتر آنقدر ریشه یافته که حالا بسیاری از فیلمها فقط با فضاسازی و حاشیهپردازی میتوانند عدهای را کنجکاو و راهی سالنهای سینما کنند. گاهی اوقات هم مخالفتها نتیجه عکس میدهد؛ مثل اتفاقی که سال گذشته در اکران فیلم «من مادر هستم» رخ داد و فیلم تلخ جیرانی را به فروش میلیاردی رساند وگرنه بعید بود این فیلم در شرایط عادی بتواند این میزان مخاطب بیابد. در چنین شرایطی طبیعی است که نوشتههای جدی و همراه با استدلال، خوانندههای زیادی نداشته باشند و افشاگری و سطحینگری و حاشیهپردازی مورد توجه قرار گیرد. بهنظر میرسد در زمانه کثرت پرداختن رسانهها به سینما، بیشترنیازمند بهدقت در نوشتن هستیم؛ به خصوص اینکه فضای مجازی تاثیرات منفی خودش را بر سینمایینویسی گذاشته و متاسفانه تعدادی از روزنامهنگاران حرفهای هم خود را با این موج همراه کردهاند؛ موجی که در آن هرچه بیشتر به حاشیه بروی و حرفهای عجیب بزنی بیشتر مورد توجه قرار میگیری و موفقتر هستی.
با این وضعیت عجیب نیست که یک بازیگر معروف، تعدادی از منتقدان را لوده بنامد و استنادش هم به همین حاشیههای زردی باشد که دامن سینمایینویس را گرفته است. این توهین کنار این میزان سطحینگری و زردنویسی قابل درک به نظر میرسد. در واقع این فضای مسمومی است که همه از فعال رسانهای تا سینماگر و مخاطب در آن نفس میکشند و متاسفانه در به وجود آمدنش سهم دارند.